میگویند هرچه باشد او آمدنی است.می آید و پرده ها می درد.سایه از رخ ایمان می برد.بناهای شرک و دورویی ویران می کندوطالب می گردد...طالب به دم مقتول کربلا...وکربلا کجاست و مقتولش کیست؟مگر نه این است که همه روز عاشورا وهمه جا کرب وبلاست؟مگرنه این است که به روزی این سرزمین کربلایی گشت به وسعت کربی و بلایی عظیم؟و مگر نه آن بود که حسین و حسینیان در اینجا به مقتل رفتند؟و مگر نه آن بود که اینان مردند پیش از آنکه بمیرانندشان و اینچنین مبدا و منشا حیات گشتند و کارون را بر پیکره فرات جوشاندند و امروز کارون خوزستان بر فرات صحرای طف فریاد بر می آورد که ای رود چگونه تو را یارای خروشیدن است پس از تشنه کردن آل علی و فرات چه غریبانه می گرید که من نیز آن روز تشنه بودم ...تشنه به سیراب کردن حسینیان .اما تو چه می دانی که آنان نه به من تشنه بودند که تمنای شرابی طهور می نمودند .به راستی درد فرات چه بود؟درد فرات را نه تو می دانی و نه من فقط یک تن می داند آن شاهد عاشورا ...آن مهدی.خدایا کجاست؟خدایاکجاست آن یوسف زهرایی...مهدی کنعانی...شاهد روحانی...؟ کجاست آن مضطری که اجابت شود آنگاه که دعا کند. کی شنیده می شود دعای مهدی.....؟